سعيد
  • اردیبهشت 1390
  • فروردین 1389
  • اردیبهشت 1389
  • خرداد 1389
  • تیر 1389
  • مرداد 1389
  • شهریور 1389
  • مهر 1389
  • آبان 1389
  • آذر 1389
  • دی 1389
  • بهمن 1389
  • اسفند 1389
  • فروردین 1388
  • خرداد 1388
  • تیر 1388
  • شهریور 1388
  • مهر 1388
  • آبان 1388
  • آذر 1388
  • دی 1388
  • بهمن 1388
  • اسفند 1388
  • <-BlogTitle->
    کل بازديد ها : 1799527
    تعداد کل پست ها : 3775
    تعداد کل نظرات : 173
    بروز رساني : چهارشنبه 24 مرداد 1397 
    ايجاد شده در : دوشنبه 6 مهر 1388 

    اين قالب توسط sama طراحي و توسط sama ترجمه شده
    Check PageRank

    دوازدهم ديماه در دفاع مقدس:

      نخستين گردهمايي معاونين جنگ وزارتخانه ها ، بمباران تأسيسات راديويي عراق توسط ايران و تبادل آتش در مريوان و حاج عمران از مهمترين وقايع دوازده دي در طول دوران دفاع مقدس است . . . 


    جملات کوتاه و خواندني:

      کارهائي را که در گذشته کرده ايم ما را مانند سايه تعقيب مي کنند و نسبت به جنس آنها ما را به سوي بدي و يا خوشي مي کشند. «کارلايل» دراين دنيا هر کس چيزي را درو مي کند که قبلا تخم آ ن را کاشته است. «اسمايلز» . 

    ادامه - آرشيو ...

    تبديل لينك راپيدشير و ديگر سايت هاي آپلود به لينك مستقيم


    آپلود سنتر عكس، تصوير، فايل زيپ، فايل فلش و هر نوع فايل ديگر

    تصاويري زيبا از درختان

    به اين پست نظر دهيد

      آرایش ، جزوه الکترونیک ، انجمن علمی ، مقاله پژوهشی ، پرورش شترمرغ ، سایت تخصصی برق، ژورنال لباس عروسی ، کارت ویزیت ، راهنمای فارسی ،‌ ، داستان ،

      XP Repair Pro یک نرم افزار مشهور و کاربردی برای کاربران سیستم عامل ویندوز می باشد. توسط این نرم افزار میتوانید خطاها و ارور های موجود در ویندوز را که ممکن است در اثر استفاده یا نصب سایر نرم افزار ها، اتفاق افتاده باشد، به آسانی ترمیم نمایید. بدون نیاز به نصب مجدد سیستم عامل میتونید آن را مجددا بازگردانید و به روند کارها سرعت ببخشید. - .  دانلود

     قدرتمند ، کارت سوخت ، کرک کارت سوخت ، آموزش ، نرم افزار ، دانلود رایگان ، کتاب الکترونیکی ،‌ نحوه گرفتن کارت سوخت المثنی ، حسابداری ، نرم افزار حسابداری هلو ،‌ عاشقانه ، عشقولانه ، پرورش قارچ ، دانلود مترجم پدیده ،‌ بازیگران سینمای ایران ،

    کریمی از استیل آذین قهر کرد؟

    کيهان: الاغ ها و اسب ها و قاطرها هم به رنگ سبز علاقمندند

  • به معتادي گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه مي کشي؟ چلا شيشه مي شکني؟ چلا هف نمي زني ؟ چلا هشتي ناراحت؟
  •  

    • اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خيانت نکني که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتي بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنيا به من مي گن اصغر ويبره!

     

    • غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشيد شما از اون کارت پستال ها داريد که نوشته : عزيزم تو تنها عشق من هستي؟ مغازه دار گفت بله داريم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنيد!

     

    • پسري از سربازي براي پدرش اين طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : " من تراب وضع خراب !"

     

     

     

    • غضنفر ماه رمضان زولوبيا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. يه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبياها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا في الدنيا الحسنه ... کسي به زولوبيا دست نزنه!    

     

     

     

    • مردي بدهي و قرض زياد داشت رفت ماشين مدل بالا خريد! زنش پرسيد : آخه مرد با اين وضعي که ما داريم چه وقت ماشين مدل بالا خريدن بود؟ مرد گفت : ماشينو خريدم تا سريع تر بتونم از دست طلبکارها فرار کنم!!!

     

    • يه بار بچه اي از پدر خسيسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چي ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو مي خواي چه کار؟ تو هفت  هزار هم زيادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو مي خواي چي کار؟ دوهزار کافيه ؟ بيا اين هزار تومنو بگير.بچه مي شماره مي بينه پانصدتومنه!!!

     

    • ملانصرالدين داشت سخنراني مي کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برايش روشن مي شود. ناگهان در ميان جمعيت ، زن خود را ديد. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافي خاموش.

     

    ·        غافلگيري
    از شخصي مي پرسند «چرا قرص هايت را سر وقت نمي خوري؟»
    پاسخ مي دهد: «مي خواهم ميكروب ها را غافلگير كنم.»
    اشتباه

     

    • شخصي ميخي را برعكس به ديوار مي زد. دوستش از راه رسيد و گفت: «تو اشتباه مي كني، اين ميخ براي ديوار روبه روست.»

     

    • دنياي گنجشكي
      يك روز يك گنجشك با يك موتوري تصادف مي كند و بي هوش مي شود. وقتي به هوش مي آيد، مي بيند در قفس است. مي زند توي سرش و مي گويد: «بيچاره شدم، موتوريه مرد!»

     

    • موهاي سفيد

     

    • پدر: «پسرم! هر وقت مرا عصباني مي كني، يكي از موهايم سفيد مي شود.»
      پسر:« حالا فهميدم كه چرا پدر بزرگ همه موهايش سفيد است.»

     

    • طرفداري
      دو شكارچي با هم صحبت مي كردند. اولي پرسيد:« اگر خرسي به تو حمله كند، چه مي كني؟»
      دومي: «با تفنگ شكارش مي كنم.»
      اولي: « اگر تفنگ نداشته باشي، چه؟»
      دومي:« مي روم بالاي درخت.»
      اولي:« اگر آنجا درخت نباشد، چي؟»
      دومي: «خب، پشت يك صخره پنهان مي شوم.»
      اولي: «اگر صخره نبود، چه؟»
      دومي:« توي گودالي دراز مي كشم.»
      اولي: «اگر گودال هم نبود؟»
      در اين موقع، شكارچي دوم عصباني شد و گفت: «داداش!  بگو ببينم، تو طرفدار مني يا خرسه؟!

     

    • پشيماني
      شبي ملانصرالدين خواب ديد كه كسي ۹ دينار به او مي دهد، اما او اصرار مي كند كه ۱۰ دينار بدهد كه عدد تمام باشد. در اين وقت، از خواب بيدار شد و چيزي در دستش نديد. پشيمان شد و چشم هايش را بست و گفت: «باشد، همان ۹ دينار را بده، قبول دارم.»

     

     

    • علت جنگ

     

    • شخصي از ملا پرسيد: مي داني جنگ چگونه اتفاق مي افتد؟ ملا بلافاصله كشيده اي محكم در گوش آن مرد مي زند و مي گويد: اينطوري!

     

    • راه گم كرده

     

    • ملا خود را از دست طلبكاران به مردن مي زند، او را شستشو داده كفن مي كنند و در تابوت نهاده به طرف گورستان مي برند تا دفن كنند اما تشييع كنندگان راه قبرستان را گم مي كنند و هر چه مي گردند موفق نمي شوند به يافتن راه، ملا كه طاقت خنگي آن ها را نداشت از ميان تابوت بلند شد و گفت راه قبرستان از آن طرف است!

     

    • كندن بال مگس

     

    • ملا در اتاقش نشسته بود كه مگسي مزاحم استراحتش مي شود، مگس را مي گيرد و يك بالش را مي كند. مگس كمي مي پرد دوباره مگس را مي گيرد و بال ديگرش را هم مي كند. او مي گويد: بپر  ولي مگس نمي پرد. به خود مي گويد: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بكنيد گوش او كر مي شود!

     

    • عقل سالم 

     

    • زن ملا به عقل خود خيلي مي نازيد و هميشه پيش شوهرش از خود تعريف مي كرد. روزي گفت: مردم راست گفته اند كه داراي عقل سالم و درستي هستم. ملا جواب داد: درست گفته اند چون تو هرگز عقلت را به كار نمي بري به همين دليل سالم مانده است!
    • نصيحت پدرانه
      پدر:« پسر جان! وقتي من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمي گفتم.»
      پسر:« پدرجان! ممكن است بفرماييد كه دروغگويي را از چه سني شروع كرديد؟»

     

    • موش مردگي
      يك نفر خودش را به موش مردگي مي زند، گربه مي خوردش.

     

    • در چشم پزشكي
      پزشك:« متأسفانه چشم شما دوربين شده.»
      بيمار: «آخ جان! پس مي توانم يك حلقه فيلم بيندازم توش و چند تا عكس بگيرم.»

     

    • در كلاس درس
      معلم:« بگو ببينم، برق آسمان با برق منزل شما چه فرقي دارد؟»
      دانش آموز:« اجازه!  برق آسمان مجاني است، ولي برق خانه ما پولي است.»

     

    • نشاني
      اتوبوس سرچهار راه رسيد. پيرمردي از مسافرها، عصايش را روي پشت شاگرد راننده گذاشت و گفت:
      « اين جا چهار راه سعدي است؟»
      شاگرد راننده گفت:« نخير، اين جا ستون فقرات بنده است.»

     

    • فراموشي
      مردي به مطب پزشك رفت و گفت: «آقاي دكتر! چند وقتي است كه بيماري فراموشي گرفته ام. چه كار كنم؟»
      پزشك:« اول بهتر است تا فراموش نكرده اي، ويزيت مرا بدهي.»

     

    • در كلاس رياضي
      معلم:« ناصر! اگر حميد ۵ تا مداد داشته باشد و ۳
      تاي آن را به رضا بدهد، چند تا مداد برايش مي ماند؟»
      ناصر:« آقا اجازه! ما حميد را نمي شناسيم و كاري هم به كارش نداريم.»

     

    • تكرار تاريخ
      پسري به پدرش گفت:« پدرجان! يادتان هست كه مي گفتيد اولين دفعه كه ماشين پدرتان را سوار شديد، ماشين را درب و داغان برگردانديد خانه؟»
      پدر: «بله پسرم!»
      پسر: «باز هم يادتان هست كه هميشه مي گوييد تاريخ تكرار مي شود؟»
      پدر:« بله پسرم!»
      پسر: «خب، امروز بار ديگر تاريخ تكرار شد.»

     

    • آموزش
      از مردي پرسيدند: «كباب را چطور مي پزند؟»
      مرد جواب داد:« از آشپزي سررشته ندارم. آن را درست كنيد، خوردنش را به شما ياد مي دهم.»

     

    • واي ...!
      مشتري: « اين كت چند است؟»
      فروشنده:«
      ۱۰ هزار تومان.»
      مشتري: « واي! اون يكي چي؟»
      فروشنده: « دو تا واي!»

     

    • آرزوي سلامتي
      روزي شخصي به عيادت دوستش رفت و حال او را پرسيد.
      او گفت: «تبم قطع شده ولي گردنم خيلي درد مي كند.»
      شخص عيادت كننده با خونسردي گفت:« اميدواريم آن هم قطع شود.»

     

    • اسفناج
      يك روز مادري به فرزندش گفت: «دخترم! اسفناج بخور كه خيلي خاصيت دارد. آخر اسفناج آهن دارد.»
      دختر او جواب داد:« مادر جان! تازه آب خورده ام، نكند زنگ بزند!»

     

     

     

    • نسخه دكتر
      بيمار:« آقاي دكتر! انگشتم هنوز به شدت درد مي كند!»
      دكتر: «مگر نسخه ديروز را نپيچيدي؟»
      بيمار: «چرا، پيچيدم دور انگشتم، ولي اثر نداشت!»

     

    • بيكاري
      شخصي ساعتش كار نمي كرد. رفت گشت، برايش كار پيدا كرد.

      در عكاسي
      عكاس:«دوست داريد عكستان را چگونه بگيرم؟»
      مشتري:«مجاني!»

     

    • به شرط چاقو
      مردي بادكنك فروشي باز كرد، اما بعد ازمدتي ورشكست شد، چون بادكنك هايش را به شرط چاقو مي فروخت.
       
      در كلاس فارسي
      معلم: وقتي مي گوييم «دانش آموزان كلاس تكليف هاي خود را با ميل انجام مي دهند.» «ميل» در اين جمله چه نوع كلمه اي است؟
      دانش آموز:« اجازه!  حرف اضافه.»

     

    • درسينما
      اولي:«ببخشيد شما روي صندلي من نشسته ايد.»
      دومي:«مي تواني حرفت را ثابت كني؟»
      اولي:«بله!چون بستني قيفي ام راروي آن جا گذاشته بودم.»

     

    • در كلاس زيست شناسي
      معلم:« سعيد! دو تا حيوان دو زيست نام ببر.»
      سعيد:«قورباغه و برادرش.»

     

    • دروغگوها
      اولي: «يك روز توپم را شوت كردم، رفت كره ماه، خورد توي سر يك نفر و برگشت.»
      دومي: «عجب! پس آن توپي را كه خورد توي سرم تو شوت كرده بودي؟»
    • شيوه مطالعه
      اولي:« كتابي را كه بهت دادم خواندي؟»
      دومي: «بله، آخرش خيلي خوب بود.»
      اولي:« اولش چه طور بود؟»
      دومي: «هنوز اولش را نخوانده ام.»

     

     

     

    • تاريخ سيب زميني
      معلم به دانش آموز:« بگو ببينم! سيب زميني از كجا پيدا شد؟»
      دانش آموز:« از زماني كه اولين سيب از درخت به زمين افتاد.»

     

     

     

    • آرزو
      سعيد از دوستش، خسرو، مي پرسد: «دلت مي خواست جاي چه كسي بودي؟»
      خسرو جواب مي دهد: «جاي تو.»
      سعيد با تعجب مي پرسد: «چرا جاي من؟»
      خسرو جواب مي دهد: «براي اين كه دوست نازنيني مثل خودم داشته باشم.»

     

    • قوه بينايي
      اولي:« به نظر تو، هويج باعث تقويت بينايي مي شود؟»
      دومي: «حتما، چون تا به حال هيچ خرگوشي را نديده ام كه عينك زده باشد.»

     

     

     

    • در كلاس رياضي
      معلم: «مريم! اگر هم شاگردي ات، سارا، هزار تومان به تو بدهد و
      دوباره پانصد تومان ديگر هم بدهد، در مجموع چه قدر پول خواهي داشت؟»
      در همين موقع سارا با عصبانيت مي گويد:« اجازه! ببخشيد، از كيسه خليفه مي بخشيد؟! »
    • آرزوي بهبود
      روزي شخصي به عيادت دوستش رفت و احوالش را پرسيد. دوستش گفت:« تبم قطع شده است، اما گردنم هنوز درد مي كند.»
      آن شخص گفت: «ناراحت نباش، اميدوارم آن هم به زودي قطع شود!»

     

    • علت
      پسر از مادرش پرسيد: «مادر جان!  توي اين شيشه روغن موي سر بود؟»
      مادر با خونسردي جواب داد: «نه، چسب بود، چسب مايع.»
      پسر با وحشت گفت: «حالا فهميدم چرا هر كاري مي كنم، نمي توانم كلاهم را از سرم بردارم!»

     

     

     

    • راه حل
      اولي:« اگر تلويزيونم روشن نشد، چه كار كنم؟»
      دومي: «هلش بده، بگذار كانال دو.»

      شكار شير
      اولي: «يك روز به يك شير حمله كردم و دمش را بريدم.»
      دومي:« پس چرا سرش را نبريدي؟»
      اولي:« آخر قبل از من، يك نفر ديگر سرش را بريده بود. »
       
      توصيه مادرها
      مادر: «پسرم!  باز هم كه با اميد دعوا كرده اي!  مگر نگفتم هر وقت عصباني شدي، تا
      ۵۰
      بشمار تا عصبانيتت تمام شود و دعوايت نشود؟»
      پسر:« بله مادر جان!  گفته بوديد، اما مادر اميد به او گفته بود كه فقط تا
      ۳۰ بشمارد!»

     

     

     

    • حادثه
      يك روز يك نفر از كنار ديوار مي گذرد، يك كاغذ به سرش مي خورد و مي ميرد. مردم مي آيند و كاغذ را باز مي كنند، مي بينند توي آن نوشته: دو تا آجر.

      قصه تكراري
      روزي روباهي مي رود پيش كلاغي و مي گويد:« به به. عجب دمي، عجب پايي!»
      كلاغ با خونسردي مي گويد:
      « كجاي كاري بابا! من خودم دوم راهنمايي ام.»

     

    • بي سوادي
      پسر به پدرش گفت:« پدرجان! چرا بعضي از آدم ها اين طوري حرف مي زنند، مثلاً مي گويند فرش  مرش، كتاب متاب، اسباب مسباب؟ »
      پدر با خونسردي جواب داد:« پسرم! اين كار آدم هاي بي سواد مي سواده!»

     

    • خبر بد
      پدر به پسرش گفت: «راستي صبح چه مي خواستي به من بگويي »
      پسر با شرمندگي:«نمي خواهم شما را بترسانم ، ولي امروز صبح معلم رياضي مان گفت كه از اين به بد هر كسي مسأله رياضي را غلط حل كند ، تنبيه
      مي شود»

     

    • غربت
      يك نفر مي خواهد برود خارج و با خودش سه كيلو قند مي برد. از او مي پرسند:« اينها را كجا مي بري؟»
      مي گويد:« آخر شنيده ام غربت تلخ است.»

     

    • احوال پرسي
      اولي: «حالت چه طور است؟»
      دومي:« خوب است. تازه موكتش كرده ام.»

     

    • وارونه
      فردي ميخي را سروته روي ديوارگذاشته بود و مي كوبيد. ميخ در ديوار فرو نمي رفت. ديگري كه شاهد اين ماجرا بود، گفت: «چه كار مي كني؟ اين ميخ كه براي اين ديوار نيست. اين ميخ براي ديوار روبه روست.»

     

    • لاف زني
      روزي يك شخص لاف زن با يك آدم قوي هيكل دعوايش مي شود. قبل از هر حركت لاف زن، مرد قوي هيكل چند تا مشت به او مي زند و پرتش مي كند. آدم لاف زن در حالي كه نفسش بالا نمي آيد، به جمعيتي كه مشغول تماشا هستند مي گويد: «شما مي گوييد چه كارش كنم؟»

     

    • مسابقه فوتبال
      ناظم:« چرا اين قدر دير به مدرسه آمدي؟»
      دانش آموز:« آقا اجازه! من داشتم خواب يك مسابقه فوتبال مي ديدم. چون بازي به وقت اضافه كشيد، ناچار شدم خواب بمانم تا نتيجه آن معلوم شود.»

      در كلاس علوم

      معلمي در كلاس علوم از دانش آموزي پرسيد:« با ديدن پاي اين حيوان، نام حيوان را بگو.»
      دانش آموز هر چه به پايي كه در دست معلم بود نگاه كرد، نتوانست پاسخ دهد. معلم پس از مدتي گفت: «بگو اسمت چيه تا برايت يك صفر بگذارم.»
      دانش آموز پايش را از كفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روي پاي من بگوييد اسمم چيه.»

     

    • راننده ناشي
      شخصي كه تازه ماشين خريده بود به تعميرگاهي رفت و به مكانيك گفت: «آقا، لطفاً ببينيد اين ماشين چه اشكالي دارد كه مدام به درو ديوار مي خورد.»
    • دست پخت
      از يك نفر كه با پا غذا درست مي كرد پرسيدند: «چرا با پا آشپزي مي كني؟»
      جواب داد: «آخر دست پختم خوب نيست.»

     

    • در تيمارستان
      رئيس تيمارستان به يكي از مراقب ها مي گويد: «من در اين جا از همه راضي هستم، فقط ديوانه اي هست كه اصرار دارد من برج ايفل را از او بخرم.»
      مراقب مي گويد: «خب، چرا نمي خريد؟»
      رئيس تيمارستان مي گويد: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما مي خريدم.»

     

    • در كلاس رياضيات
      معلم به دانش آموز: اگر تو
      ۲۰۰ تومن پول داشته باشي و برادرت ۵۰
      تومن آن را بردارد، چه قدر پول برايت مي ماند؟
      دانش آموز:«
      ۳۰۰
      تومن.»
      معلم با عصبانيت:«
      ۳۰۰
      تومن؟!»
      دانش آموز: «چون آن قدر گريه مي كنم تا پدرم
      ۱۵۰ تومان ديگر هم به من بدهد!»

     

    • خواب
      اولي: «من خواب ديدم رفته ام مسافرت.»
      دومي: «من هم خواب ديدم كه يك غذاي خوشمزه خورده ام.»
      اولي:« تنهايي؟ پس چرا من را دعوت نكردي؟»
      دومي: «مي خواستم دعوتت كنم، ولي گفتند رفته اي مسافرت.»

     

    • علت طاسي
      اولي: «چي باعث شد سر شما طاس شود؟»
      دومي: «باد.»
      اولي: «چرا باد؟»
      دومي:« آخر باد كلاه گيسم را برد!»

     

    • در كلاس علوم
      معلم:« حامد!  توضيح بده كه سيب زميني چگونه به دست مي آيد. »
      حامد: «اجازه آقا!  با پرداخت مقداري پول!»

     

    • نصف پرتقال
      معلم رياضي از دانش آموز پرسيد: «اگر مادرت به تو بگويد نصف پرتقال را مي خواهي يا هشت شانزدهم، كدامش را انتخاب مي كني؟»
      دانش آموز پاسخ داد: «نصف پرتقال را!»
      معلم گفت: «مگر نمي داني نصف پرتقال با هشت شانزدهم پرتقال يكي است؟»
      دانش آموز جواب داد: «چرا آقا! مي دانيم، ولي پرتقالي كه شانزده تكه شده باشد، قابل خوردن نيست.»
    • مسأله كوچك
      دو نفر از كاركنان راه آهن با هم صحبت مي كردند.
      اولي مي گويد: «شنيدي پرويز را اخراج كردند.»
      دومي: «آره، مي گويند بي اجازه وارد اتاق رئيس شده بود.»
      اولي: «اي بابا به خاطر مسأله به اين كوچكي؟»
      دومي: «آخر او با لوكوموتيو وارد اتاق رئيس شده بود!»

     

    • علت نمره صفر
      پدر: بگو ببينم چرا تو هميشه نمره صفر مي گيري؟
      پسر: چون من ته كلاس مي نشينم.
      پدر: چه ربطي دارد؟
      پسر: آخر شاگردهاي كلاسمان زيادند، وقتي نوبت من مي شود، ديگه نمره اي جز صفر نمي ماند!

     

    • بيست سؤالي
      شركت كننده: «تو جيب  جا
      مي شود؟»
      مجري: «بله، ولي اگر بگذاري توي جيب، جيبت ماستي مي شود!»

     

    • اكثريت
      از ديوانه اي پرسيدند: «چرا تو را به ديوانه خانه آورده اند؟»
      ديوانه پاسخ داد: «من فكر مي كردم همه مردم دنيا ديوانه هستند و همه مردم دنيا هم فكر مي كردند من ديوانه ام. بالاخره اكثريت برنده شدند!»
    • قدرت
      اولي: پدر من با يك دست، هر اتومبيلي را كه بخواهد مي تواند نگه دارد؟
      دومي: دروغ نگو! مگر ممكن است؟
      اولي: آخه پدر من افسر اداره راهنمايي و رانندگي است.

     

    • مسابقه
      اولي: چرا اسب تو توي مسابقه برنده نشد؟
      دومي: چون اسب من خيلي
      با ادب است، به اسب هاي ديگري مي گويد: اول شما بفرماييد.

     

    • استدلال منطقي!
      قاضي: مرد حسابي، چرا از ديوار مردم بالا مي روي؟
      دزد: خب براي اينكه درهاي خانه هايشان بسته است!

     

    • خواب و خوراك!
      اولي: ديشب خواب ديدم يك ظرف ماكاروني خورده ام.
      دومي: براي همين است كه بلوز دستبافت نصف شده است!

     

    • بيماري
      يك نفر مي رود مطب دكتر و مي گويد: «آقاي دكتر، مشكل من اين است كه كسي مرا تحويل نمي گيرد!»
      دكتر مي گويد: «مريض بعدي!»

     

    • در كلاس فيزيك
      معلم از دانش آموز پرسيد: جسم شفاف چه جسمي است؟
      دانش آموز جواب داد: جسمي كه نور از آن عبور  كند.
      معلم: دو تا مثال بزن!
      دانش آموز: نردبان، غربال
    • در كلاس دستور
      معلم به دانش آموز :«يك جمله بگو در آن چاي باشد.»
      دانش آموز :«اجازه ! قوري.»

     

    • مشكلات
      روزي سه نفر در مورد مشكلات خود صحبت مي كردند.
      اولي گفت: وقتي پاي پله
      مي ايستم، نمي دانم بايد بالا بروم يا پايين؟
      دومي گفت: وقتي جلو يخچال مي ايستم، نمي دانم در يخچال را ببندم يا باز كنم؟
      سومي گفت: خدا را شكر كه من اين قدر دچار فراموشي نيستم. براي اين كه چشم نخورم، به در چوبي مي زنم و بعد مي گويم: «كي در مي زند؟!»

     


    • علت
      اولي: چرا دستت شكسته
      است؟
      دومي: ديروز روي ديوار راه مي رفتم كه يك دفعه ديوار تمام شد و افتادم.

     

     

     

    • دلخوري
      معلم: چرا در نوشتن انشا از پدرت كمك نمي گيري؟
      دانش آموز: آخر او از دست شما دلخور است.
      معلم: از دست من، چرا؟
      دانش آموز: چون شما هفته قبل به انشاي او نمره بدي داديد!

     

     

     

    • شكارچي ها
      شكارچي اول: ببين چه كبك زيبايي شكار كرده ام.
      شكارچي دوم: اين كه كلاغ است نه كبك.
      شكارچي اول: نه ديروز برادرش را زدم، امروز او لباس سياه پوشيده است! 

     

    • دست يا زبان
      مادر: پرويز جان، مگر زبان نداري كه دستت را دراز مي كني وسط سفره؟
      پرويز: زبان دارم ، ولي زبانم به وسط سفره نمي رسد!

     


    © 2008 CopyRight All Rights Reserved by  Designer : saeid mohammad ebrahim
     قدرتمند ، کارت سوخت ، کرک کارت سوخت ، آموزش ، نرم افزار ، دانلود رايگان ، کتاب الکترونيکي ،‌ نحوه گرفتن کارت سوخت المثني ، حسابداري ، نرم افزار حسابداري هلو ،‌ عاشقانه ، عشقولانه ، پرورش قارچ ، دانلود مترجم پديده ،‌ بازيگران زن سينماي ايران ، ا سينماي ايران ، عکسهاي، خريد املاک ،‌ صورتحساب آخرين دوره ، نرم افزار موبايل ، ابزارهاي فتوشاب ، روزنامه ورزشي ، مجله خانوادگي ، عکسهاي، عکس دانلود کليپ ايراني ،‌ نرم افزار نوکيا ، آلبوم موسيقي جديد ، عکس هاي عروسي ،  ، دانلود کتاب ،‌ معما ،‌ گالري عکس ،‌ باران کوثري ، مهناز افشار ، بهنوش بختياري ،‌ محمدرضا گلزار ،‌ نيوشا ضيغمي ، ، ميترا حجار ، بهرام رادان ،‌لو رفته ،  تهران ، دختر ايراني ، پ داغ ، ، استخر ، روزنامه البرز ، ،‌ عروسي يانگوم ، جواهري در قصر ،  دختر ، زنانه ، جوراب ،‌ دانلود آهنگ ، ترانه جديد ، حميد عسکري ، رضا صادقي ،‌ احسان خواجه اميري ، آزيتاحاجيان ، يوسف و زليخا ، کتايون رياحي ، ، تيتراژ سريال ، سريال ميوه ممنوعه ،‌ سريال روز حسرت ، پورياپورسرخ ، افسانه بايگان ، ايرنا ، ايسنا ، سايت ، بازار ، اس ام اس سرکاري ، اس ام اس داغ ، دانلود فيلمهاي ايراني ، دانلود فيلم ، برزو ارجمند ، مهران مديري ، دانلود امپراتور دريا ، سودوکو ، کاکورو ، جدول ، فرزاد حسني ، مثلث شيشه اي ، يانگوم ، دانلود رايگان بازي ، کرکهاي بازي ، لعيا زنگنه ، ازدواج موقت ، صيغه ، يکتا ناصر ، مشخصات فني ريو ، لاله اسکندري ،‌ مدل مانتو ، مدل لباس زنانه ، مدل جديد ابرو ، غذاهاي ايراني ، سريالهاي تلويزيوني ،‌ سايت بازار کار ، سنگ ماه تولد ،  ، امين حيايي ، لطيفه ، جوک ، مهاجرت ، گرين کارت ،‌ دوبي ، عکس هندي ،‌ ، کليپ استخر ، دوربين مخفي ، ، کليپ ،   ، ، عکس ، خودشناسي ، آتنه فقيه نصيري ، مريلا زارعي ، النازشاکردوست ، هديه تهراني ، نيکي کريمي ، هايده ، آلبوم مهستي ، دختران ايراني ، نانسي عجرم ، جسيکا آلبا ، نيکول کيدمن ، آنجليناجولي ، ، ، لباس مهماني ،، ، همسريابي ، آلبوم جديد معين ،‌ ، لاريجاني ، استعفا وزير ،‌ کدهاي ايرانسل ، شارژ رايگان ايرانسل ، قوي ،‌ کتي هولمز ، زهرا ، ، فيلم ، ، فارسي ساز ، دانلود کرک ، ديکشنري نارسيس ، دختران .....زيبا ،‌ اکانت مجاني ، فوتبال ، طالع بيني ، مدل آرايش ، جزوه الکترونيک ، انجمن علمي ، مقاله پژوهشي ، پرورش شترمرغ ، سايت تخصصي برق، ژورنال لباس عروسي ، کارت ويزيت ، راهنماي فارسي ،‌ ، داستان  ، دکوراسيون منزل ، ، نتايج کنکور ، قرعه کشي ، مسابقه ، جايزه دار ، نقشه کامل تهران ، آهنگ جديد افتخاري ، جنيفر لوپز ، ، پزشک دهکده ، راهنماي  ،‌ روشهاي زناشويي ،‌ عکس  يانگوم ، کرک مترجم پارس ، عکس خانم ايراني ، ،‌ انجمن ، ، زن، ، عکس ،‌ آموزش نصب ويندوز ، استخدام منشي ،‌ عکس  ، بهترين سايت موبايل ، موبايل سامسونگ ،‌ موتورلا ،‌ نرم افزار سوني اريکسون ، ويتالي ، بالاي ، پسورد سايت ، ، زنگ گوشي ، آنتي ويروس موبايل ، تحصيل در ، ثبت نام رايگان ، ، ترانه عليدوستي ، ، سريال پرستاران ، برنامه نود ، هک کارت تلفن ، پارسا پيروزفر ، دانلود  عربي ، قالب بلاگفا ، موسيقي سنتي ، شجريان ، ، درباره جن ،، روزنامه ورزشي پيروزي ، حميد گودرزي ، بيل گيتس ، جديدترين اس ام اس ها ، کدهاي مخفي موبايل ، کليپ موبايل ، دانلود تيتراژ سريال ، سايت مد و لباس جديد ، دانستنيهاي پوستي ، نامه عاشقانه ، برنامه موبايل ، دانشگاه ، کنکور ، سياوش خيرابي ، سريال آنتي ويروس ، سرگرمي ، داستانسرا ، آرايش صورت ، مدل لباس ، 3gp, jar, mp3, iran , iran l ، دوشيزه ، ، باحال وجذاب ، . غزه .  نظامي . موسيقي . جومونگ . هموسو .